محل تبلیغات شما
پیرمرد همه ی توانش را به کار گرفت؛ تتمه ی جانی که برایش از سال ها مانده بود. خسته بود. خسته از سال ها نشستن؛ خسته از سال ها در آرزوی چیزی بودن، و نجنبیدن، و ترسیدن! خسته از آن همه خمودگی و رویاهایی که، #رویا مانده بودند. از جاش بلند شد؛ با آخرین توان، با تمام توان! با خود گفت: "کاش سال ها قبل این کار رو کرده بودم، کاش کبک نبودم انقد؛ شاید الان رسیده بودم". و با این حرف رکورد ای کاش های معروفش را شکاند.

خوب باشی، چاره ای ندارن جز به سمتِت اومدن!

سرنوشت را می توان از سر، نوشت؟!

دیر یا زود! مساله این است!

خسته ,ها ,سال ,کاش ,ی ,کار ,سال ها ,از سال ,خسته از ,بود خسته ,کار رو

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گردشگری